- ب ب +

ژرار ژنت و نظریة ترامتنیت

ترامتنیت یک اصطلاح نقدی در نظریة ادبی معاصر است. این نظریه بر آن تأکید دارد که یک اثر ادبی تنها در ارتباط با سایر آثار ادبی تعریف و فهمیده می‌شود؛ زیرا خالق یک اثر ادبی با تصمیم‌ آفرینش یک اثر، به دنیایی از ارتباط‌های میان‌متنی در ذهن خود وارد می‌شود؛ نویسنده یا شاعر از افکار بسیاری از آثار پیش از خود و یا معاصر با خود تأثیر می‌پذیرد و این افکار در آفرینش اثر او نقش دارند.
ژرار ژنت، زبان‌شناس ساختارگرای فرانسوی، با‌تکیه‌بر نظرهای باختین و تفسیرهای کریستوا، مفهوم روابط بین یک متن با متن‌های دیگر را به‌طور کامل گسترش داد و آن را از حالت نظری به حالت کاربردی رساند. وی آشکارا گفت: «من امروز ترجیح می‌دهم بگویم موضوع بوطیقا، ترامتنیت یا تعالی‌متنی متن است، همان ‌چیزی که قبلاً به هر چیزی که متن را در ارتباط با متون دیگر قرار دهد، اطلاق می‌کردم» (ژنت، 1997: 1).
 
تفاوت کار ژنت با زبانشناسان پیش از خود در این بود که او، با دیدی ریزبینانه‌تر به تأثیر و تأثر متون و روابط پنهان آنها توجه نشان داد و کوشید تا انواع مختلف روابط میان‌متنی را مشخص و دسته‌بندی کند. در نگاه ژنت، ترامتنیت عام‌تر از بینامتنیت است و در زیرمجموعة خود پنج اصطلاح اصلی را دربرمی‌گیرد: 1) بینامتیت؛ 2) پیرامتنیت؛ 3) فرامتنیت؛ 4) سرمتنیت؛ 5) بیش‌متنیت.
 
تا پیش از ژنت، همة روابط میان‌متنی در قالب بینامتنیت تعریف می‌شد؛ اما ژنت ثابت کرد که این روابط بسیار عمیق‌تر از انواع بینامتنیت است و در همة لایه‌های متن در جریان است. بینامتنیت «رابطۀ هم‌حضوری میان دو یا چند متن است که اساساً شامل حضور واقعی یک متن در متن دیگر است» (همان).
 
تفاوت دیدگاه ژنت با نظرهای قبل از خود در این است که وی، بینامتنت را تنها در سه قالب صریح و غیرصریح و ضمنی بررسی می‌کند و اصرار دارد که تنها تغییراتی از نوع بینامتنیت است که برگرفته از حضور واقعی و حقیقی یک متن در متن دیگر باشد. ژنت، هم‌چنین تأثیرات متون از همدیگر را با‌توجه‌به جایگاه آنها در داخل متن، دسته‌بندی می‌کند؛ بر همین اساس، رابطة صریح بین دو متن، در بخش ابتدایی و مقدمة آنها، به پیرامتنیت اختصاص می‌یابد. این نوع رابطة بین متون در دسته‌بندی‌های دیگر در همان بخش بینامتنیت بررسی می‌شود.
 
بینامتنیت صریح
«بینامتنیت صریح بیانگر حضور آشکار یک متن در متن دیگر است. به عبارت روشن‌تر، در این نوع بینامتنیت، مؤلف متن دوم، در نظر ندارد مرجع متن خود یعنی متن اول را پنهان کند. به همین سبب به‌نوعی می‌توان حضور متن دیگری را در آن مشاهده کرد» (نامور مطلق، 1386: 88).
 
بینامتنیت غیرصریح
یکی دیگر از انواع بینامتنیت، بینامتنیت غیرصریح است که «بیانگر حضور پنهان یک متن در متن دیگر است. به عبارت دیگر، این نوع بینامتنیت می‌کوشد تا مرجع بینامتن خود را پنهان کند؛ این پنهان‌کاری به سبب ضرورت‌های ادبی نیست؛ بلکه دلایلی فراادبی دارد. سرقت ادبی هنری یکی از مهم‌ترین انواع بینامتنیت غیرصریح تلقی می‌شود. سرقت ادبی هنری استفاده از متنی دیگر بدون اجازه و ذکر و ارایۀ مرجع است» (نامور مطلق، 1386: 88).
 
بینامتنیت ضمنی
«گاهی مؤلفِ متن دوم قصد پنهانکاری بینامتن خود را ندارد و به همین سبب نشانه‌هایی را به کار می‌برد که با این نشانه‌ها می‌توان بینامتن را تشخص داد و حتی مرجع آن را نیز شناخت؛ اما این عمل هیچ‌گاه به‌صورت صریح انجام نمی‌گیرد و به دلایلی و بیشتر به دلایل ادبی به اشارات ضمنی بسنده می‌شود. بنابراین بینامتنیت ضمنی نه همانند بینامتنیت صریح مرجع خود را اعلام می‌کند و نه همانند بینامنیت غیرصریح سعی در پنهانکاری دارد» (همان: 89).
 
پیرامتنیت
نوع دوم از ترامتنیت ژنت، پیرامتنیت است. «پیرامتنیت، بررسی عناصری است که در آستانۀ متن قرار می‌گیرند و دریافت یک متن را ازسوی خوانندگان تحت تاثیر قرار می‌دهند» (ژنت، 1997: 3). درحقیقت «پیرامتن‌ها همچون آستانۀ متن هستند، یعنی برای ورود به جهان متن همواره باید از ورودی‌ها و آستانه‌هایی گذر کرد» (نامور مطلق، 1386: 90). شاید بتوان پیرامتن‌های یک متن را در عنوان‌ها، اسم حقیقی یا تخلص نویسنده، نوع اثر (شعر، داستان، نمایشنامه)، تقدیم اثر، اسم‌های مترجمین، ملاحظات، حاشیه‌ها خلاصه کرد.
 
فرامتنیت
فرامتنیت برپایة روابط تفسیری و تأویلی بنا شده است. ژنت در این باره می‌نویسد: «فرامتنیت شامل رابطة انتقادی بین یک متن و متنی دیگر است، خواه از متنِ شرح‌داده‌شده آشکارا یاد شود، خواه فقط بی‌سروصدا به آن اشاره شود؛ شرحی که یک متن را به متنی دیگر ربط می‌دهد بدون آنکه لزوماً از آن یاد کند. این رابطه به بهترین شکل همان نقد است» (ژنت، 1997: 104).
 
سرمتنیت
ژنت می‌گوید: «منظورم از سرمتنیت، هر رابطه‌ای است که متن «ب» (که آن را زبرمتن می‌نامم) را با متن قدیمی‌تر «الف» (که آن را زیرمتن می‌نامم) متحد می‌کند و به آن، به‌گونه‌ای پیوند می‌خورد که از نوع شرح و توضیح نیست» (ژنت، 1997: 5).
 
«سرمتنیت به روابط یک اثر با گونه‌ای که به آن تعلق دارد، می‌پردازد. با گذر زمان، گونه‌های ادبی و هنری دستخوش دگرگونی‌های اساسی شده‌اند؛ اما این ارتباط میان یک اثر و یک گونه همواره تصورشدنی است. هم‌چنین تبیین این نوع رابطۀ سرمتنی می‌تواند به بررسی روابط میان آثار متعلق به یک گونۀ خاص نیز بسیار کمک کند» (نامور مطلق، 1386: 95).
 
بیش‌متنیت
در بیش‌متنیت تأثیر یک متن بر متن دیگر و نه حضور آن بررسی می‌شود. «هر رابطه‌ای که متن ب (زبرمتن) را با متن الف (زیرمتن)، متحد کند، به‌شکلی که متن ب، تفسیر متن الف نباشد، بیش‌متنیت خوانده می‌شود» (ژنت، 1977: 5). «بنابراین، بیش‌متنیت براساس برگرفتگی استوار شده است. برگرفتگی یا اشتقاق، رابطه‌ای هدفمند و نیت‌مندانه است که موجب می‌شود بیش‌متن بر اساس پیش‌متن شکل ‌گیرد. رابطۀ برگرفتگی خود به دو دستۀ کلی تقلیدی و تراگونگی تقسیم می‌شود» (نامور مطلق، 1386: 95).
 
بیش‌متنیت بر دو نوع اصلی تقسیم می‌شود:همانگونگی یا تقلید،تراگونگی یا تغییر.
 
همانگونگییاتقلید
«در تقلید نیّت مؤلف بیش‌متن ،حفظ متن نخست در وضعیت جدید است. ناگفته پیداست که هیچ تقلیدی بدون دگرگونی و هیچ دگرگونی‌ای بدون تقلید وجود ندارد. بنابراین، سخن از تقلید و دگرگونی محض نیست؛ بلکه جداسازی این دو براساس نسبت امکان‌پذیر می‌باشد» (نامور مطلق، 1386: 97). «سبک، ملاک اصلی تقسیم‌بندی زبرمتنی است و این موضوع طبیعی به نظر می‌رسد؛ زیرا سبک از مهم‌ترین و اصلی‌ترین معیارهای ادبیات و هنر به شمار می‌رود. بنابراین، هنگامی‌که گفته می‌شود همان‌گونگی یا تقلید، منظور تقلید سبکی زبرمتن از زیرمتن است» (همان: 143).
 
تراگونگی یا تغییر
«ژنت با یک نگاه ساختاری ترامتینت را با‌توجه‌به ملاک اندازه و مقایسۀ حجم بیش‌متن و پیش‌متن به دو دستۀ کلی تقلیلی و گسترشی یا به عبارت دیگر، قبضی و بسطی یا هم‌چنین کوچک‌سازی و بزرگ‌سازی تقسیم می‌کند. بنابراین، از دیدگاه کمی به دستة تقلیلی، گسترشی و از دیدگاه تغییرات درونی به حذف، افزایش و جانشینی تقسیم‌پذیر است. بخش مهم این تراگونگی‌ها در حوزة محتوا صورت می‌گیرند» (نامور مطلق، 1386: 98 ـ 97).
 
فرهاد نادری و سمیه نادری - کارکرد نظریة «ترامتنیت» ژنت در کشف و واکاوی تأثیرپذیری کوش‌نامه از شاهنامه